پل به مثابه یک فضای شهری + طراحی پل عابر

طراحی پل عابر

Mehmet Mural Ildan ، رمان‌نویس ترک، نوشته است که: «سرنوشت پل‌ها این است که تنها بمانند، زیرا پل‌ها تنها برای عبور هستند نه ماندن»؛ اما در طراحی پل عابر برای فضای شهری امروزی چیزی فراتر از فضایی صرفا حرکتی هستند.

چند سال قبل شهر پورتلند اقدام به طراحی پل عابر جدیدی با عنوان Tilikum را روی رودخانه Willamette نمود. این پل از این نظر قابل توجه بود که دارای مسیرهایی برای حرکت افراد پیاده و دوچرخه‌سواران و همچنین حمل‌و‌نقل عمومی، و نه ماشین بود. حتی برای چنین شهری که در زمینه شهرسازی پیشرو محسوب می‌شود، این یک دستاورد قابل توجه در زمینه اولویت‌های حمل‌و‌نقل در شهر است. شروعی دوباره برای تفکر در خصوص نقش و عملکرد پل‌ها به عنوان فضاهای شهری منحصر‌به‌فرد.
پل‌ها دارای عملکرد چندگانه در محیط‌های شهری هستند. به عنوان تأسیسات زیربنایی عملکردی، آن‌ها حمل‌و‌نقل را برای هزاران نفر در روز تسهیل می‌کنند. علاوه‌بر‌این می‌توانند به عنوان عناصر شاخص معماری، آیکون‌های فرهنگی و جاذبه‌های توریستی عملکرد داشته باشند. در حالی که پل‌ها عناصر ارتباط‌دهنده فیزیکی هستند و حرکت را بین دو نقطه مختلف امکان‌پذیر می‌کنند، می‌توانند به عنوان عناصر ارتباط‌دهنده اجتماعی نیز عمل‌کنند و داد‌و‌ستد و تعامل را بین افراد تسهیل کنند. در برخی از موارد حتی می‌توانند یک پیوند‌دهنده احساسی باشند، عناصر نشانه‌ای یا بصری که برای افراد خاطره‌انگیز بوده و آن‌ها را یاد مکان‌هایی می اندازد که آن‌ها را خانه می‌نامند.

طراحی پل عابر
پل Tilikum در شهر پورتلند

در بیشتر موارد پل‌ها بخشی از شبکه خیابان‌های موجود هستند. و از آنجا که خیابان‌ها خود به عنوان مقاصدی برای گذران اوقات فراغت محسوب می‌شوند، با قائل شدن همین نقش برای پل‌ها، می‌توان فضاهای عمومی بسیاری در شهر داشت. بدین ترتیب پل‌ها نقشی بیش از یک عنصر ارتباطی بین محلات دارند، نه فقط یک ارتباط‌دهنده فیزیکی، بلکه یک پیونددهنده احساسی و اجتماعی. این ایده، ایده‌ی جدیدی نیست، بلکه قرن‌هاست که پل‌های چندعملکردی ساخته می‌شوند و ما می‌توانیم چیزهای زیادی از این ساختارها و بستر تاریخی آن‌ها یاد بگیریم.

پل‌ و بخشی از تاریخچه طراحی پل‌‌های عابر معروف

اروپا سنت دیرینه‌ای در ساخت و طراحی پل به عنوان یک مکان دارد و شاید نمادین‌ترین مثال‌های آن در شهرهایی است که بیش از دیگر شهرها به مسیرهای ارتباطی‌شان وابسته‌اند. در حالی که گوندولاها و کانال‌ها می‌توانند نقش پررنگ‌تری در تصور جمعی داشته باشند، پل‌های ونیزی عناصری هستند که بافت تاریخی شهر را به یکدیگر متصل می‌کنند. از بین همه این پل‌ها، پل Rialto هم یک عنصر شاخص مهندسی و عملکردی (که در سال 1591تکمیل شده است) و هم یک فضای پویاست (که همچون بیشتر نقاط شهر، مقصدی برای توریست‌هاست، اما دلیل این امر خود پل نیست). با مغازه‌هایی که در دو سوی آن قرار گرفته‌اند، مردم فقط از پل به عنوان فضایی برای رسیدن به مکانی دیگر استفاده نمی‌کنند. آن‌ها در فضا مکث می‌کنند، با همسایه‌های خود گفتگو می‌کنند، خرید می‌کنند و به طور کلی در فعالیت‌هایی که در عرصه عمومی جریان دارد دخیل می‌شوند.

در حالی که پل ریالتو با ایده‌ی وجود بخش‌های تجاری ساخته شد، پل Charles در پراگ بعدها این نقش را پیدا کرد. در قرن چهاردهم این پل برای حرکت عابرین پیاده و اسب‌ها طراحی و ساخته شده بود، که بعدها به مسیری برای حرکت تراموا، اتوبوس‌ و اتومبیل‌ تبدیل شد. در سال 1965 این فضا بار دیگر به یک فضای پیاده تبدیل شد و امروزه دستفروش‌هایی در طول پل حضور دارند که از فواید وجود جریان ترافیک سنگین عابران پیاده بهره می‌برند. در این پل، که عنصری تاریخی یادمانی برای شهر است، آثار ارزشمندی با موضوع هنر جمعی به نمایش درمی‌آید. از زمان ساخت این پل بیش از 30 اثر شاخص به آن اضافه شده است، به ویژه در طول قرن‌های 17 و 18، بیشتر این آثار با نسخه کپی جایگزین شده‌اند و نسخه اصلی در موزه نگهداری می‌شود.

طراحی پل عابر
پل Rialto در ونیز
طراحی پل عابر
پل Charlesدر پراگ

شهر استانبول دارای نمونه‌ی مدرن‌تری از مفهوم پل به عنوان یک فضای شهری است، در پل Galata که در طول Golden Horn کشیده شده است، در حالی که عرشه بالایی یک فضای استاندارد برای حرکت خودرو و تراموا است، در عرشه پایینی کافه‌ها و رستوران‌ها و یک بازار گوشت و ماهی و موادی از این قبیل و همچنین مغازه‌های دیگری قرار گرفته است. برخی از عابرین پیاده به فضای بالایی که مقصد مناسبی برای ماهیگیری در کنار بازار ماهی است، توجه خاصی دارند. پل به عنوان مقصدی برای افراد عمل می‌کند و از آنجا که مستقیما از دو سو با ساحل در ارتباط است، به شبکه بزرگتری از فضاهای عمومی متصل است. به جای تفکیک و جداسازی بافت شهری، پل گالاتا شهر را به فضایی یکپارچه تبدیل می‌کند.

پل‌های شهری برجسته فقط مخصوص اروپا نیستند، در سال‌های اخیر در ایالات متحده آمریکا نیز نمونه‌های جذابی ساخته شده است. به طور مثال پل Margaret Hunt Hill که توسط Santiago Calatrava در شهر دالاس ساخته شده و در سال 2012 افتتاح شد نمونه‌ای از این پل‌هاست. از زمان ساخت این پل، فضای عبور قدیمی روی بزرگراه به یک فضای مخصوص پیاده و دوچرخه تبدیل شد. حتی در گامی فراتر در بهره‌برداری مجدد پل‌های پیاده قدیمی چون Tilikum طراحان تمام ناحیه را به صورت یک پارک خطی طراحی کردند که با تخته‌های شطرنج غول‌پیکر، زمین‌های بازی، آبنما و فضایی با عنوان هزارتوی مراقبه (Meditation labyrinth) ترکیب شده است.

طراحی پل عابر
تصویر سمت راست: پل Galata در استانبول؛ تصویر سمت چپ: پل Margaret Hunt Hill در شهر دالاس

اصلاح مشکلات برنامه‌ریزی با ساخت پل‌های بهتر

احداث آزادراه‌های سریع‌السیر در قرن بیستم به طور ناخواسته هسته‌ی مرکزی بسیاری از شهرهای آمریکایی را ویران کرده و منجر به ایجاد شکاف عمیقی بین مراکز شهری و محلات مسکونی گردید. پل‌هایی که این مناطق را به یکدیگر متصل می‌کردند اغلب با عنوان «توسعه خیابان‌های شهری» ساخته می‌شدند. خیابان‌های شهری که مکان‌های پویا و بااهمیت در نزدیکی مرکز شهر هستند، با ساخت بزرگراه‌ها روند افول را طی کردند. بخشی از این امر طبیعتا به واسطه خصوصیات ناخوشایند خود بزرگراه‌ها (آلودگی صوتی و هوا) بود و بخشی دیگر از نوع طراحی پل‌ها نشأت می‌گرفت. پل‌های بزرگراهی با عدم تشویق مردم برای حضور و مکث، به شکاف‌هایی در شبکه مکان‌های شهر تبدیل می‌شوند، مناطق غیرفعال و مرده‌ای که باعث افول خیابان‌های اطراف خود نیز می‌شوند.

خوشبختانه چندین شهر راه‌حل‌های خلاقانه‌ای برای اتصال دوباره‌ی محلات منفک شهری ارایه دادند. پارک Klyde Warren در شهر دالاس نمونه‌ای از این توسعه‌ها محسوب می‌شود. این پارک دارای فضایی با وسعت 2.1 هکتار است که کاملا روی بخش بزرگی از آزادراه Sunken ساخته شده است، و مرکز شهر را به ناحیه هنری آن متصل می‌کند. این پارک با بخش‌های مختلف خود شامل: فضای اجرا و نمایش، کافه‌ها و رستوران‌ها، پارک مخصوص حیوانات، زمین و فضاهای مختلف بازی، توسعه و پیشرفت مهمی در زمینه‌ی بازطراحی پل‌های ساده‌ی شهری است، و از آنجا که روی یک بزرگراه ساخته شده، فضای قابل دسترسی برای همگان محسوب می‌شود، آن‌چه در شهرهای بزرگ آمریکایی کمتر به چشم می‌خورد.

شهر کلمبوس در اوهایو نمونه‌ی ساده‌تری را ارایه می‌دهد که به سال 2004 برمی‌گردد. به جای احداث پارکی که سه بلوک از فضای آزادراه را به خود اختصاص دهد، آن‌ها یک Rialto مدرن (چیزی مشابه ناحیه مرکزی شهر ونیز در ایتالیا)در مقیاس کوچک ساختند. محور اصلی یادآور یک پل حرکتی سنتی است که مغازه‌ها در پیرامون آن قرار گرفته‌اند و طراحی آن به تقلید از سبک ایستگاه تخریب شده‌‌ای است که توسط Daniel Burnham در این محل طراحی شده بود. این ایده اکنون مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از شهرهای آمریکایی از فضاهای موجود در بالای بزرگراه‌ها و آزادراه‌ها برای توسعه شبکه فضاهای همگانی خود و بهبود ارتباط بین فضاها استفاده می‌کنند.

طراحی پل عابر
تصویر سمت راست: Rialto شهر کلمبوس؛ تصویر سمت چپ: پارک Klyde Warren

چند نمونه برای یک طراحی پل عابر موفق

همانند دیگر فضاهای شهری، رویکرد مبتنی بر مکان یک عنصر کلیدی در طراحی پل به عنوان یک مکان اجتماعی است. این ایده در شهر لندن و در پروژه Garden Bridge که توسط Thomas Heatherwickطراحی شده، دنبال شد، اما به دلایلی چون غیرضروری بودند و هزینه‌ی فراتر از بودجه درنظر گرفته شده، مورد انتقاد قرار گرفت. علاوه‌بر‌این در شهر لندن که نظارت و کنترل زیادی بر فضاهای عمومی وجود دارد، گروه خصوصی مسئول اجرای پل قصد دارد قوانین و ممنوعیت‌های سختگیرانه‌ای در فضا اعمال کند:‌ ممنوعیت دویدن، موسیقی، پیک‌نیک، تجمع بیش از هشت نفر، بادبادک هوا کردن و حضور در فضا بعد از نیمه‌شب. این امر همراه با برنامه‌ای برای ردیابی تلفن همراه کسانی که از این پل پارک استفاده می‌کنند در نهایت منجر به تهیه یک دادخواست جمعی علیه پروژه شد.

یک نمونه پل موفق طراحی پل، پلی است که روی رودخانهProvidence قرار گرفته است و بخش شرقی شهر را به مرکز آن متصل می‌کند. یکی از مشخصه‌های اصلی این پروژه دخیل کردن مردم در طراحی از طریق مشارکت آن‌ها در چشم‌اندازسازی پیش از مرحله طراحی است که این امر در پروژه‌های کاملا طراحی شده و منفعل به چشم نمیخورد. نگاه به پل صرفا به عنوان یک پارک خطی همانقدر مشکل‌ساز است که آن را به عنوان صرفا یک عنصر زیرساختی دیدن.

فضاهای عمومی کارآمد و عالی همچون ارگانیسم‌های پیچیده‌ای هستند که بایستی ترکیبی از فعالیت‌ها و مردم را در فضا دخیل کرده و افراد را متقاعد کنند که فضاهای تک عملکردی مانند پل‌های ترافیکی منجر به ایجاد محیط‌های ملال آور می‌شوند. در شهرهایی که دارای رودخانه هستند می‌توان با ساخت پل روی رودخانه از چشم‌انداز شهری به وجود آمده به عنوان یک جاذبه گردشگری برای جذب توریست استفاده کرد، به طوری که مردم صرفا از پل به عنوان یک فضای حرکتی استفاده نکنند و در فضا مکث کرده و زمان بگذرانند.

چرا گروه معماری کارند را به عنوان بهترین گزینه در کار خود می‌شناسند؟

گروه معماری کارند یک گروه معماری با تاریخچه و تخصصی فراگیر در طراحی ویلاها است که توسط علی شریعتی و زهرا سربندی تاسیس شده است. اعضای این گروه فارغ التحصیل فوق لیسانس معماری از دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی هستند و از سال ۱۳۸۳ فعالیت خود را آغاز کرده‌اند.

یکی از تخصص‌های برجسته این گروه طراحی ویلاها است. آن‌ها در طراحی ویلاها به تجربه و دانش عمیقی در زمینه‌های معماری، فضاهای سکونتی، و ارتباط معماری با مکان دست پیدا کرده‌اند. این گروه از اصول معماری زمین مدار الهام می‌گیرد و تاکید دارد که طراحی معماری باید با محیط و مکان اطراف هماهنگ باشد. از این روی، آثار آن‌ها به عنوان مثال‌هایی از معماری زمین مدار و معاصر در ایران شناخته می‌شوند.

گروه معماری کارند در طول فعالیت خود موفق به طراحی و اجرای پروژه‌های معماری با اهداف و کاربری‌های مختلف در مقیاس‌های مختلف شده‌اند. از مهم‌ترین ویژگی‌های این گروه می‌توان به کسب جوایز متعدد در داخل و خارج از کشور اشاره کرد، که این نشان از کیفیت بالا و ابتکار در طراحی معماری آن‌هاست.

در کل، گروه معماری کارند به دنبال ترکیب میراث معماری ایران با اصول معاصر معماری است و این تلاش در طراحی ویلاها و سایر پروژه‌های خود به وضوح قابل مشاهده است.

 

طراحی پل عابر
پروژه Garden Bridge
طراحی پل عابر
پل Providenceدر شهر لندن
طراحی پل عابر
پل Providenceدر شهر لندن
طراحی پل عابر
پل Providenceدر شهر لندن
منبع

پروژه های گروه معماری کارند

پل باغ پیاده نیایش

رندر دید پرنده پل باغ نیایش منطقه سعادت آباد تهران طراحی توسط گروه معماری کارند

نوشته‌های مشابه