طراحی معماری خوب-بخش سوم

طراحی معماری

در این بخش با معماران مختلف مصاحبه هایی درباره تعریف آنها از یک طراحی معماری خوب انجام شده است. برخی از آنها آیتم وار چند ویژگی را ذکر می کنند، در حالی که برخی دیگر به توصیف چنین طراحی ای می پردازند. در ادامه مصاحبه با استفانوس پلیزوئیدز را با هم می خوانیم.

مصاحبه با استفانوس پلیزوئیدز(Stefanos Polyzoides)

اگر من یک معمار جوان بودم،  دریافتن ارزش‌هایی که طراحی معماری معاصر را هدایت می‌کند، برایم فرآیندی اضطراب‌آور بود. به ویژه تلاش برای الگوبرداری از کار معماران برجسته گمراه کننده خواهد بود، زیرا نوعی بدگمانی پنهان در کار آن‌ها به چشم می‌خورد : دانستن این مساله که کار آنها می تواند به از بین بردن درهم پیچیدگی های مسائل شهری و اکولوژیکی تمدن ما کمک کند ولی همچنان بر شیوه قبل خود تأکید می‌ورزند. اگر بخواهم اصولی را از این تجارب عملی استخراج کنم، با نظریات زیر از مغلطه ای چرخشی روبرو می‌شوم که برای خیلی از آنها به اعتقاد و ایمان تبدیل شده است.

معماری حماسی

من معماری ای واحد، حماسی و شگفت‌انگیز را در کارهایم تمرین می کنم، زیرا شیوه‌های جهانی یا بومی، امروزه معتبر نیستند. در واقع امروزه تعدد زبان معماری امکان پذیر نیست، به همین دلیل است که من به معماری حماسی و شگفت‌انگیز در کارهای خود روی آورده ام.

 سنت‌های کلاسیک و بومی با سازماندهی چندگانه‌ی معماری‌های مبتنی بر فرد معمار جایگزین شده است. این معماری‌ها، غالباً نامفهوم، دارای ارجاعات شخصی و انتقادناپذیر بوده و برای عموم مردم گیج کننده هستند. آنها نقش معمول معماری، به عنوان یک فرهنگ بصری مشترک را تضعیف می‌کنند. آنها به هنر، روانشناسی و یا مد تبدیل می‌شوند، و پذیرش شهروندان و تفسیر مردمی را با ترکیبی از موضع‌گیری نخبه‌گرایانه و مُدگرایی جایگزین می‌کنند.

معماری ای بدون توجه به فرم شهر

من فرمی که ازمعماری شهر حاصل شده است را نادیده می گیرم چون نمی‌توانم نظم ملموس آن را درک کنم. این شهر فاقد نظم ملموس است چرا که من آن را از طریق پروژه‌های فردی خود  نادیده می گیرم.

شهر سنتی هنوز مورد شک و گمان است. به آن به عنوان تابوتی از ساختمان‌های بی‌فایده و منسوخ و با زیرساختهای نامناسب نگاه می‌شود. ساختار پیچیده آن که شامل انواع و مقیاس‌های مختلف فرم، ساختمان، فضا و زیرساختار هاست به نفع قرایت ابتدایی و انحصاری تسلط ساختمان‌ها کنار گذاشته شده‌است. تنها بیان باقی مانده، برنامه، ویژگیهای توپولوژیک، اولویتهای منطقه‌ای، یا قواعد مکان را نفی می کند. در نتیجه، فرمهای آشنای شهر به شکلی معمول و در طول زمان توسط پروژه های جدید زیر پا گذاشته می شوند و با پروژه های تکه تکه و آشفته جایگزین می‌شوند. تنوع بصری، کارکردپذیری، و خوانا بودن شهر سنتی به فرهنگ تک محصول و نا هنجار تک بناهای بی ارزش کاهش می‌یابد.

معماری فناورانه

معماری من بر اساس نوآوری فنی و تکنولوژی بسیار پیشرفته طراحی شده است زیرا ابزارها و روشهای سنتی ساخت‌و‌ساز اکنون اعتبار خود را از دست داده‌اند.

 نوآوری برای معماران بسیار وسوسه‌انگیز است، لذا آن‌ها بیشترین توجه را به همراه شدن با موج تغییرات فناوری کرده‌اند. یافتن راه‌هایی برای بیان به‌روزترین ابعاد پیشرفت فناوری معمولاً با جست‌وجوی سنت‌های ساختمانی هر منطقه انجام می‌شود. این سنتها غالباً شامل رویکردهای منطقی و آزموده شده هم برای فرم معماری و هم برای محتوای فنی آن است. الگوهای طراحی منطقه‌ای با صرف هزینه هنگفت رد می‌شود. انس فرهنگی، تجربه انسانی و حافظه جمعی به عنوان معیاری برای ارزیابی تناسب بین فرم و جامعه کنار گذاشته می‌شود. رد دانش تاریخی انتقال‌یافته، معماری را از یک حرفه به یک هنر نمایشی تبدیل کرده است.

معماری جدا از طبیعت

من ساختمان‌ها را به عنوان اجسامی جدا از زمینه طبیعی طراحی می‌کنم، زیرا زمینه طبیعی نمی‌تواند به آسانی در پروژه‌های من لحاظ شود. طبیعت در کارهای من ناپیداست، زیرا من ساختمان‌ها را به عنوان اجسام مکانیکی جداگانه طراحی می‌کنم.

درک معماری به عنوان طراحی ساختمان‌های منفرد در یک محیط خاص طبیعی و شهری، درکی از مد افتاده است. ساختمان‌ها همه عناصر طبیعی اطراف خود را، بدون در نظر گرفتن عواقبش، مصرف کرده و تحت تسلط خود در می‌آورند. آنها به طور فزاینده‌ای ساخته شده و از طبیعت اطراف جدا شده‌اند، به طوری که به آرامی همه شواهد مربوط به این منظر طبیعی را پاک می‌کنند. باغ‌ها که به عنوان تلاش‌های نوستالژیک برای بازگرداندن آسایش روانی در صدر برنامه‌های کیفیت زندگی شناخته می‌شدند، از بین می‌روند. کیفیت آب و هوا بدتر می شود، زیرا ساختمان‌ها به طور فزاینده‌ای فرآیندهای فیزیکی را که به کار می برند در نظر نمی‌گیرند. انرژی تجدیدناپذیری که برای ساخت، نگهداری و تخریب ساختمان‌های موقت مصرف می شود (همه ساختمانها اکنون موقت هستند) برای همیشه از بین می‌رود.

معماری نخبه گرا

من به قدرت نهادهای نخبه گرا برای ترویج پروژه‌های نو آور خود اتکا دارم چرا که هیچ جامعه آموزش دیده ای برای حمایت و دفاع از کارهایم وجود ندارد.

معماری معاصر به طراحی تعداد بسیار محدودی از مونومانهای فرهنگی, موزه‌ها, مراکز دانشگاهی و مراکز حمل و نقل انحصار یافته است. این ساختمان‌ها اغلب به طور مستقیم توسط مشتریان خصوصی و یا سازمانهای دولتی، به طور کلی در قالب شرکت و نه یک فرآیند عمومی، به طراح ارجاع داده می‌شوند.

حمایت عمومی و قوانین بازار هر دو خواستار جلب سلیقه عمومی هستند. اکثر معماران از توضیح دادن کار خود یا قرار دادن آن در معرض موشکافی عمومی امتناع می‌کنند. نتیجه این روند، مردمی است که به طور فزاینده‌ای از محتوای درونی معماری خود جدا شده اند و معمارانی است که شیفته انتزاع رفتار و بیان شده اند و در نهایت، خود را از ارزش‌های جامعه خود جدا کرده اند.

معماران در اصرار در بی اعتنایی به مقبولیت عمومی، مجبور به رعایت و کسب تایید اصول نظارتی موجود، از قبیل زون بندی هستند. قوانینی که هم منسوخ و هم مخرب هستند. منسوخ به این دلیل که نمی‌توانند نیازهای فعلی یک جامعه دایما در حال تحول را برآورده سازند و مخرب از آن جهت که در تمامی اشکال خود به رشد بی رویه دامن می زنند.

این متن ترجمه ای است از بخش طراحی معماری خوب در کتاب Architectural Design Portable Handbook


پروژه های گروه معماری کارند

ویلای شمس

شرکت طراحی معماری کارند
ویلای شمس

نوشته‌های مشابه