طراحی معماری خوب-بخش اول

طراحی معماری

مصاحبه اندی پرسمن (Andy Pressman) با آنتوان پریداک (Antoine Predock): بخش عمد‌ه‌ای از تجربه شگفت‌انگیز طراحی معماری بسیاری از ساختمان‌های آنتوان پریداک ناشی از درک دقیق و بسیار عمیق او از سایت و مکان است. در معماری او، مکان به عنصر شکل دهنده فرم، مصالح، کیفیت‌های فضایی و معنا تبدیل می‌شود.

اندی پرسمن: من از برخی از مردم می‌خواهم که طراحی معماری خوب را تعریف کنند، به این امید که تنوع تعاریف و تصاویر مجسم شده همراه با آن‌ها، برای خوانندگان الهام بخش باشد. به نظر شما چرا این سوال اینقدر چالش‌برانگیز است؟

آنتوان پریداک: من کارم را فقط عمل طراحی صرف نمی‌دانم. برای مثال می‌توانید یک موتورسیکلت را در نظر بگیرید و در مورد طراحی خوب صحبت کنید. اما گفتگو درباره این موضوع در رابطه با طراحی معماری دشوار است، زیرا به نظر من عمل معماری یک فرایند طراحی صرف نیست. تحقیقات دقیق و شهود محض در همه مراحل پروژه به هم پیوند خورده اند.

پرسمن: بنابراین از نظر شما فرآیند طراحی ، کمّی نیست. در مورد نتیجه چطور؟ برداشت شما از برخی از ساختمان‌های موفق و زیبایتان چیست؟

پریداک: من فکر می‌کنم بهترین ساختمانهای من تجسمی از روح-گایست- هستند. در این حالت وارد قلمروهایی می‌شویم که به بیان درآوردن آنها به غایت دشوار است. نه تنها در پاسخ به افرادی که کاربران ساختمان‌ها هستند، یا آن‌ها را می‌بینند، بلکه هنگامی که در مورد آنها با شما صحبت می کنم. در ذهن تجلی‌ای از این که بهترین اثر چیست، وجود دارد. اما تحلیل و بیان این موضوع دشوار است که مثلا بگوییم ” خیلی خوب – من از این طرح خوشم می‌آید زیرا دارای تناسبات خاصی است یا یک قاعده ترکیب‌بندی ویژه دارد.” مورد اسرارآمیز دیگری نیز وجود دارد–که مطمئنم آن را حس کردید- هر از گاهی از ساختمان‌های خاصی بسیار شگفت‌زده می‌شوید. این همان نتیجه‌ای است که من به دنبال آن هستم، اما همیشه قابل پیش‌بینی و دستیابی نیست.

پرسمن: هیو جاکوبسون (Hugh Jacobson) این پدیده را «اوه خدای من» می‌نامد. وقتی شما وارد فضایی می‌شوید که شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، می‌گویید: «اوه خدای من».

پریداک: این دقیقاً همان چیزی است که من در مورد آن صحبت می‌کنم، این حوزه ، حوزه ای سوبژکتیو است. من فکر می‌کنم که بهترین ساختمان‌های من دارای چنین کیفیتی هستند. به عنوان مثال، در حین انجام پروژه ای برای دانشگاه ایالتی آریزونا (Arizona State University)، خانمی نزد من آمد و گفت: «اوه، شما همان معماری هستید که مرکز هنرهای زیبای نلسون را در دانشگاه ایالتی آریزونا طراحی کرده‌ است؟ من فقط می‌خواهم به شما بگویم که وقتی وارد آن مکان می‌شوم، اتفاق خاصی برای من می‌افتد که نمی‌توانم آن را کاملاً وصف کنم». برای من، این اصل طراحی معماری است. وقتی شخصیت فضا، خارج از بحث تحلیلی کار طراحی، پایداری، یا عناصر بی‌شمار دیگری که می‌توانند بیان و کمّی شوند، کسی را تحت تأثیر قرار می‌دهد، این معماری است. این همان اسرارآمیزی ای است که از آن صحبت می کنم.

پرسمن: این ویژگی اسرارآمیز همان عامل برانگیختن احساسات است– درسته؟

پریداک: بله؛ یک واکنش احساسی وجود دارد. هر چند همزمان با این پاسخ، می‌توان یک تصور بدنی یا منطقی در مورد ساختمان نیز داشت. من به هیچ وجه پیشنهاد نمی‌کنم که یکی مانع دیگری شود. به عنوان مثال، در بسیاری از آثار لویی کان، به طور کلی یک «عامل شگفتی‌ساز» وجود دارد – یا هرطور که شما آن را بنامید – و همزمان نظم خاصی دیده می‌شود، نظمی که بسیار منطقی و عملی است. یک اشتباه رایج بین دانشجویان یا دیگران این است که، فرض می‌کنند عامل تجلی طراحی معماری می‌تواند از طریق نظم و یا تقریبا با گرایش به سوی نظم ایجاد شود‌. البته به نظر من اینطور کار نمی‌کند؛ در واقع روند و نتیجه کار بسیار اسرارآمیز است.

پرسمن: این با احساس من در مورد آموزش طراحی معماری در یک راستا است. شما می‌توانید برخی از عوامل لازم برای تسهیل یک طراحی معماری خوب را ارایه دهید، اما آموزش واقعی آن غیرممکن است. من از عبارت شما: “عامل شگفتی‌ساز” لذت میبرم. این عبارت، توصیفی دقیقی از هیجان حضور در یک معماری عالی و باارزش است.

پریداک: این موضوع بحث پیچیده‌ای را برای ما باز می‌کند، زیرا این تجربه در چشم و احساس بیننده نهفته است. برخی ساختمان‌ها مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهند، برخی دیگر نه. بحث نه چندان دشوار در رابطه با این موضوع به محتوا و معنا مربوط می‌شود. برای من ، محتوا و معنا در معماری از احساس عمیق تعلق به جایی نشأت می‌گیرد. دستیابی به این احساس نیز در گرو مشخص کردن روح یک مکان و احساس همدلی با آن، و سپس ایجاد پاسخ‌های معمارانه به آن روح منحصر به فرد است.

پرسمن: بنابراین ، بیشتر روند شما متکی بر چیزی است که مدت‌ها پیش در مصاحبه‌ای در مورد آن صحبت کردید: شما باید در سایت حضور داشته باشید و برای نه ماه یا بیشتر در آن وقت بگذرانید.

پریداک: چه از نظر فیزیکی و چه از نظر متافیزیکی، هر کدام از این دو روش امکان پذیر است. انجام این کار در سراسر کشور به اندازه‌ای که من آن را انجام می‌دهم دشوار است. اما نکته مهم همین است. برای فردی به سن من اشکالی ندارد که این‌گونه صحبت کند. وقتی جوانتر بودم و در نقاط مختلف سیر و سیاحت می‌کردم، اعتبار مسئله‌ مهمی بود زیرا یک موضوع سوبژکتیو است. امیدوارم توانسته باشم نمونه‌هایی از نحوه عملکرد این موضوع را برای شما بیان بکنم. من فکر می‌کنم ساختمان‌هایی وجود دارند که برخی از این کیفیت‌ها را دارند. اما برای یک دانشجو گفتن این مسئله که “من فقط سری به محل پروژه زدم و به نوعی آن را احساس کردم” – گاهی اوقات چندان مناسب نیست.

پرسمن: به دنبال این هستید که این واکنش احساسی به ساختمان‌های خود را در چه کسانی برانگیزید؟ آیا مخاطب شما یک کاربر معمولی است؟ یا معماران دیگر هستند؟

پریداک: هرکسی. و مهمتر از همه، مطمئناً کاربران.

پرسمن: بنابراین برای همه قابل دسترس است.

پریداک: بله، من فکر نمی‌کنم کد مخفی‌ای وجود داشته باشد. پیام باید کاملاً در دسترس باشد، به نحوی که ساختمان‌های عالی در گذر زمان افراد را تحت تأثیر قرار داده‌اند. از نظر تغییر کاربری در طول زمان، معبد پانتیون، یک نمونه کلاسیک آن است. چه کسی تحت تأثیر این ساختمان قرار نگرفته است؟ مردم به طور مدام برای ادراک بیشتر فضا برمی‌گردند. می‌توان این ساختمان را یک کلیسا، معبد بت‌پرستان یا یک مقصد گردشگری نامید- عنوانش مهم نیست. فقط اینکه “عامل خاص” را دارد. شاید بتوانید آن را از نظر ترکیب تجزیه و تحلیل کنید و پنجره‌های مدور و نحوه حضور نور در فضا، نسبت و تناسبات اجزاء و غیره را بررسی کنید، اما این امر تنها بخشی از موضوع است. عنصر متجلی دیگری در آن وجود دارد. این عنصر کل واحد است، چگونگی همکاری و کارکرد همه اجزاء با یکدیگر. دقیقاً به همین دلیل است که من احساس کردم پاسخ‌گویی به این سوال شما که “طراحی معماری خوب چیست؟” و حتی تعریف آن، بسیار مبهم و سخت است. فقط تکرار آن در اینجا معنای واقعی‌اش را ادا نمی‌کند، و هر گونه تلاش برای پاسخگویی، هرگز به هدف فوق‌العاده آن نزدیک نمی‌شود. با این حال‌، می‌توانید بگویید که یک ساختمان عالی نه تنها دارای ویژگی‌هایی است که شما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، بلکه این ظرفیت را دارد که با تجارب مختلفی که در آن اتفاق می‌افتد غنی‌تر شود: تجارب منطقی ذهن، تجارب هنری فیزیکی همچون رقص ، تجاربی که با احتمالات ناشناخته و غیرقابل انتظار فضایی به وجود آمده و شما را به حیرت وا می‌دارد. سپس عنصر نور به عنوان عامل محرک، این تجارب را شکل داده و شرایط را ایجاد می‌کند. بنابراین، ممکن است شما شروع به نوشتن فهرستی از این عناصر کنید.

پرسمن: مشکل خلق عناصر این است که، یک مسیر خطی پیشنهاد می‌کند، که البته در واقعیت اینطور نیست.

پریداک: درست است، اینطور نیست. این موضوع یکی از بخش‌های آزاردهنده نقد و تحلیل است. گاهی اوقات، برای سهولت یک گفتمان منطقی، تفکر خطی می‌شود. این نوعی تله است و احتمالاً برای بیننده بالقوه یا کسی که حضور در ساختمان را تجربه می‌کند، گمراه کننده است. با ایجاد یک گفتمان خطی، گاهی اوقات اولویت‌بندی ضمنی و مبهم می‌شود، زیرا ماهیت گفتمان خطی است – شامل آنچه در ابتدا در مورد آن صحبت می‌کنید و چگونگی پیشرفت این گفتمان.

پرسمن: پس به نظر شما نمی توان درباره ساختمان‌ها نوشت، در اصل، باید آنها را تجربه کرد.

پریداک: بله، اما مطمئناً دوست دارم درباره آنها بخوانم. من پیشنهاد نمی‌کنم که منتقدان باید بیکار باشند. نقل کردن، نقد و تجزیه و تحلیل برداشت‌های شخصی بسیار مهم است، درست مانند یک شاعر.

پرسمن: آیا در کارهایتان به انتقاد از خود متکی هستید؟

پریداک: این موضوع حاصل یک فرآیند است. من بسیار به نقد اهمیت می دهم – همیشه این موضوع را روی خودم و کار خودم اعمال می کنم. اینطور نیست که من فقط چیزی را طراحی کنم و برگردم و بگویم: “اوه، خوب، چطور است؟” به نظر می‌رسد همزمان در فرآیند خلق چیزی، تفکر انتقادی نیز وجود دارد.  

پرسمن: از نظر خلق خصوصیات شگفت‌انگیز، همه ایده‌های شما، از جمله داشتن حد خوبی از شهود، بیانگر فرآیند کار است. آیا دائماً به این موضوع آگاهید که هر حرکتی که انجام می‌دهید باید تاثیری چشمگیر داشته باشد؟

پریداک: هر حرکت باید نتایج ملموسی داشته باشد، تا فرد بتواند آن‌ها را برای ساخت کل ساختمان جمع‌بندی کند. جذابیت نمایشی ممکن است یک محصول جانبی باشد، اما اصل مطلب نیست.

پرسمن: اکثر معماران در حل مسائل عملکردی بسیار خوب عمل می‌کنند…

پریداک: فکر نمی‌کنم شما بتوانید پس از حل مسائل عملکردی بگویید این طراحی، طراحی معماری خوبی است. همانطور که پیشنهاد می‌کنید، هرکسی باید بتواند آن را انجام دهد- و به حل این مسائل بسیار نزدیک شود.

پرسمن: این لازم است اما کافی نیست.

پریداک: درسته.

پرسمن: بنابراین چیزی که در این فرآیند باید دائماً در جستجوی آن بود، تعریف روشنی ندارد.

پریداک: معماران باید به نحوی از برنامه فراتر روند؛ به آن احترام بگذارید، اما درعین حال از آن فراتر بروید.

پرسمن: و به دنبال مکانی به عنوان منبع الهام باشید.

پریداک: دقیقا! به هر حال‌، در یک حوزه خاص- که برای من، این حوزه، حوزه‌ی بزرگی است.

پرسمن: حوزه‌های دیگر چه حوزه‌هایی هستند؟

پریداک: منظور از کلمه «مکان» بعد فیزیکی آن است- از حافظه اولیه آن تا امروز. هنگامی که این موارد در یک مکان در هم آمیخته می‌شوند، مکان مفهومی و مکان فرهنگی به وجود می‌آید. من فکر می‌کنم این وظیفه معمار و شاعر است که به بازآفرینی مکان بپردازد. نه اینکه فقط آن را همان‌طور که هست بپذیرد و بگوید: «اوه بله، من آن را تفسیر می‌کنم.» این وظیفه ماست، وظیفه ما است که ویژگی‌های ناشناخته را مشخص کنیم، شاید ویژگی‌هایی که ماهیت یک مکان را تشکیل می‌دهند، به بهترین شیوه قبلا درک نشده باشند.

پرسمن: این یکی از ابزارهای رسیدن به برخی از کیفیت‌های خاص و شگفت‌انگیز است.

پریداک: من فقط تعدادی از سریال‌های شبکه PBS را در نیویورک دیدم. آنها مدام به والت ویتمن (Walt Whitman) اشاره می‌کردند. اشعار والت ویتمن در میان افراد زیادی که سعی در توصیف مکان دارند، معروف است. اشعار او درباره شهر نیویورک، در حال حاضر که آن‌ها را می‌خوانید، به اندازه زمان سروده شدنشان تازگی دارند. درک او از عامل تجلی بخش شهر و توانایی او در بیان آن با اشتیاق و درک، قابل توجه است.

پرسمن: و شما از طریق تجزیه و تحلیل مکان و زندگی در محل، کار معماری را پیش می‌برید. به نظر شما برنامه در طول بحث ما نقش مهمی ندارد؟

پریداک: مطلقا نه. برنامه همه چیز را به کار می‌اندازد، مانند سوخت. برنامه می‌تواند اتفاقات قابل توجهی را رقم بزند. در برخی محافل جدیدا مرسوم شده که برنامه را کنار بگذاریم و بگوییم: “خوب، ما اینجا با چیز دیگری سر و کار داریم، و آن چیز برنامه نیست.” اما این موضوع وجود دارد- خود برنامه را می توان شامل موارد نامحسوس و همچنین ابعاد قابل اندازه‌گیری که عموم برنامه‌ها معمولا آن‌ها را دارند، دانست. وقتی من روی مرحله برنامه‌ریزی ساختمان کار می‌کنم، در فضا حضور دارم. در واقع برنامه‌ریزی فقط مربوط به مساحت ساختمان و روابط اجزاء و ترسیم نمودارهای دایره‌ای نیست، بلکه مربوط به موارد نامشهود موازی است. من اصرار دارم که کارفرمایان من در مرحله برنامه‌ریزی، تخیل و رویاپردازی کنند، درست مانند وقتی که روند تکاملی ساخت یک ساختمان در حال انجام است.

پرسمن: پس شما به ندرت برنامه‌ها رو به شکل ظاهری می پذیرید.

پریداک: به زیر سؤال بردن برنامه‌ها و در نتیجه گسترده کردن دامنه آنها، برای من مسئله مهمی است.

این متن ترجمه ای است از بخش طراحی معماری خوب در کتاب Architectural Design Portable Handbook


پروژه های گروه معماری کارند

ویلای شمس

شرکت طراحی معماری کارند
ویلای شمس

نوشته‌های مشابه